قبول که از مهمترین معضلات پژوهش، پیشداوریهای محققان است؛ اما این جزمیات و باورهای راسخ در ذهن و زبان، نه از تاریخخوانی برآمده و نه با صرف تاریخدانی، برآمدنی است. قصه پژوهش در نقلیات و انسانیات هم مانند تجربیات، حکایت هماغوشی شبانروزی محقق با شاهد پردهنشینی است که گاهی با تسامح و شوخی میتوانیم «مبادی مابعد الطبیعی فهم تاریخ» صدایش کنیم. فی الحال که گویا کرسینشستگان اجازه دارند خاستگاه این پیشفرضها را هر چه میخواهند بخوانند و ما کشتیشکستگان را معذور دارند.
باری تجربه بشر هم گواه آن است که شواهد تاریخ با همه جور عقل و باوری سازگار است. خود ببینید که روایات تاریخی نه ایمان ملحدان را به چاله چالش کشیده است و نه جزمیات مذاهب را در چاه تناقض افکنده است.
من هنوز هم که هنوز است گاهی در میان شمارش گوسفندان و ستارهها، به این فکر میکنم که آن بیطرفی آکادمیک که میگویند، چگونه توانست راهش را از دین لا ادریان جدا کند؟ شما را به خدا اگر سهگانه ناتنی ایمان و انکار و تردید را چهارمی هست، به ما هم نشان دهید؛ و اگر نیست، کدام فاهمۀ بشری را سراغ دارید که در فرایند فهم، رها از شاکلۀ باورهای خویش فلسفهای بافته باشد؟ دعوی و داعیۀ فراغت از پیشفرضها، فسانۀ فرزانگانی است که گفتند و در خواب شدند.
اکنون و ظاهراً هیچ وقت ما را جواز و جایگاه این نیست که در مذاهب سهگانه فهم، فتوایی دهیم و سواد اهل تحقیق را به تقلید از یکی بخوانیم که این اجابت و دعوی نه خواندنی است و نه شنیدنی. اما این قدر هست که میتوانیم با زحمت، گاهی چشمانمان را بگشاییم و در این ظلمات زلف، گرهها را بشماریم؛ بانگ جرسی باشد یا نباشد.
نفس گرم جناب جعفریان این دل تبدار را به هذیان واداشت. جدّی نگیرید.
باری تجربه بشر هم گواه آن است که شواهد تاریخ با همه جور عقل و باوری سازگار است. خود ببینید که روایات تاریخی نه ایمان ملحدان را به چاله چالش کشیده است و نه جزمیات مذاهب را در چاه تناقض افکنده است.
من هنوز هم که هنوز است گاهی در میان شمارش گوسفندان و ستارهها، به این فکر میکنم که آن بیطرفی آکادمیک که میگویند، چگونه توانست راهش را از دین لا ادریان جدا کند؟ شما را به خدا اگر سهگانه ناتنی ایمان و انکار و تردید را چهارمی هست، به ما هم نشان دهید؛ و اگر نیست، کدام فاهمۀ بشری را سراغ دارید که در فرایند فهم، رها از شاکلۀ باورهای خویش فلسفهای بافته باشد؟ دعوی و داعیۀ فراغت از پیشفرضها، فسانۀ فرزانگانی است که گفتند و در خواب شدند.
اکنون و ظاهراً هیچ وقت ما را جواز و جایگاه این نیست که در مذاهب سهگانه فهم، فتوایی دهیم و سواد اهل تحقیق را به تقلید از یکی بخوانیم که این اجابت و دعوی نه خواندنی است و نه شنیدنی. اما این قدر هست که میتوانیم با زحمت، گاهی چشمانمان را بگشاییم و در این ظلمات زلف، گرهها را بشماریم؛ بانگ جرسی باشد یا نباشد.
نفس گرم جناب جعفریان این دل تبدار را به هذیان واداشت. جدّی نگیرید.
جمعه ۸ ارديبهشت ۱۳۹۱ ساعت ۲:۴۳