آنچه در یادداشت اخیر دانشمند محترم جناب آقای انصاری در نقد بر آقای دکتر کدیور آمده، برای من موجب پرسشی در تعریف معنای غلو شد.
در یادداشت ایشان این مضمون آمده است که آقای کدیور با ارائه تصویری غیرتاریخی و ایدئولوژیک از نظریه علمای ابرار و استوار بر اساس مفهومی کشدار و محکی برساخته، آن را به معنی عدم پذیرش اوصاف فوق بشری امامان دانسته و این نظریه را به دانشمندان سلف شیعه نسبت میدهند.
با تأمل در این نکات و در جستجوی پاسخ به این سؤال که آیا تعریف غلو و مرز اندیشه اعتدالی و اندیشۀ غالیانۀ شیعی چیست و این که عقیده اکثریت شیعیان امامی در سدههای نخستین چه بودهاست؟، به کتاب آقای دکتر مدرسی ـ که از جمله منابع اصلی بحث آقای دکتر کدیور هم هست ـ برای چندمین بار مراجعه کردم.
بهیاد میآورم که جناب آقای انصاری در توصیف کتاب آقای دکتر مدرسی تحت عنوان «تحقیق نمونه»، چنین گفتهبودند:
در یادداشت ایشان این مضمون آمده است که آقای کدیور با ارائه تصویری غیرتاریخی و ایدئولوژیک از نظریه علمای ابرار و استوار بر اساس مفهومی کشدار و محکی برساخته، آن را به معنی عدم پذیرش اوصاف فوق بشری امامان دانسته و این نظریه را به دانشمندان سلف شیعه نسبت میدهند.
با تأمل در این نکات و در جستجوی پاسخ به این سؤال که آیا تعریف غلو و مرز اندیشه اعتدالی و اندیشۀ غالیانۀ شیعی چیست و این که عقیده اکثریت شیعیان امامی در سدههای نخستین چه بودهاست؟، به کتاب آقای دکتر مدرسی ـ که از جمله منابع اصلی بحث آقای دکتر کدیور هم هست ـ برای چندمین بار مراجعه کردم.
بهیاد میآورم که جناب آقای انصاری در توصیف کتاب آقای دکتر مدرسی تحت عنوان «تحقیق نمونه»، چنین گفتهبودند:
کتاب دکتر مدرسی نمونه یک کار بزرگ و محققانه است که هم مبتنی بر تتبع و تحقیق آگاهانه است و هم در آن از آمیختن مسائل و در افتادن در خلط موضوعات و ارائه "نظریه" پردازی های بزرگ اما بی دلیل و ایدئولوژیک زده خودداری شده است. کتاب بنابراین در کنار دیگر فوائد آن نمونهای است مهم برای درک درست شیوه و مهندسی تحقیق.
بهنظر میرسد مطالبی که آقای دکتر مدرسی در پاسخ به چنین پرسشهایی آوردهاند، شباهت بسیاری دارد با آنچه جناب آقای انصاری آنها را از جانب آقای کدیور مخدوش و قابل نقد یافتهاند. یعنی به گمان من آقای مدرسی هم، غلو را به معنای «قول به صفات فوق بشری در مورد ائمه علیهم السلام» گرفته و نظریه علمای ابرار را هم در نفی چنین عقاید غالیانه، به اکثریت شیعیان متقدم قابل انتساب دانستهاند.
نمونههایی از کلام آقای دکتر مدرسی در این باب چنین است:
از همان زمان که گرایشهای غالیانه به جامعه شیعه امامی رخنه کرده و اندک اندک برخی از شیعیان را به خود جلب مینمود، بسیاری از شیعیان و اصحاب ائمه اطهار به شدت با نسبت هر گونه صفات فوق بشری به آنان مخالف بوده و بر این نکته تأکید میکردند که آنان فقط دانشمندانی پرهیزکار (علماء ابرار) بودهاند. [مکتب در فرایند تکامل، حسین مدرسی طباطبائی، تهران، کویر، 1386؛ ص 73]
شهید ثانی در حقائق الایمان میگوید که بسیاری از ائمه اطهار و شیعیان متقدم، آنان را تنها علمای ابرار میدانستهاند و حتی قائل به عصمت آنان هم نبودهاند. بحرالعلوم در رجال خود این نظر را به اکثریت شیعیان متقدم نسبت میدهد. [ص 75 – پاورقی 1]
علماء قم تصمیم گرفتند که هر کس را که به ائمه نسبت امور فوق بشری بدهد، به عنوان غالی معرفی و چنین کسان را از شهر خود اخراج کنند... این داستان نشان میدهد که شیعیان قم در آن زمان فرقی میان دو مفهوم غلو و تفویض و میان دو گروه غلات و مفوضه نمیگذاشتند و معتقد بودند که تمام کسانی که ائمه را موجودات فوق بشری میدانند، مسلمان و اهل صوم و صلات و سایر عبادات نیستند. [ص 83-84]
در این میان خط سومی هم وجود داشت که اکثریت افراد عادی جامعه شیعه و بسیاری از راویان حدیث از آن پیروی میکردند ... ائمه اطهار بر اساس روایاتی که در دست است، خود همواره و با شدت، غلات و عقاید آنان را محکوم کرده و انتساب هر گونه جنبه فوق بشری به خود را رد مینمودند.[ص 87-88]
دانشمندان حوزه قم که در این دوره عالیترین مقام و مرجع علمی جامعه شیعه بودند، تا پایان قرن چهارم با قدرت و شدت ضد مفوضه باقی مانده و با انتساب هر گونه وصف فوق بشری به ائمه برخورد سخت میکردند... آنان همچنان راویان روایاتی را که چنین صفات فوق بشری را به ائمه استناد میداد، غیر معتمد دانسته و روایت و نقل چنان مطالب را نامشروع میشمردند.[ص 93-94]
دوشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۸۷ ساعت ۲۰:۳۶